شعر

واعظ و برده

با اقتباس از شعر «واعظ و برده» سروده کارگر مبارز «جو هیل»

هر شبان آیند برون این واعظان

واعظان سفله، این ریشو ددان

پندها، اندرزها با ما دهند که «کدامین راه نیک است و کدامین راه کج».

لیک هنگامی کز آنان از برای نان شب داری سوال

جای نان حرفت دهند و قیل و قال

با شما گویند که:

— «الله، اکبر است

باغ رضوان خدا، بس محشر است

گرچه اکنون در پیِ نان می‌دوید

اندر آن دنیا فراوان نعمتی

مشکل نان می‌نباشد را کسی

چند روزی را که دارید از خدا در این جهان

کن تو وقفِ کار و زحمت، وقتِ خود وقف دعا

که خداوند است آن مشکل‌گشا»

با همه اوصاف خوب می‌دانیم ما

کین همه اوراد و آن تفسیرها

ریشه در تزویر دارند و ریا

خیمه شب بازی فراوان بر منابر، بر سر بازارها

هستی مردم بقاپند این جماعت از پس مرداب‌ها

این روبهان، این مارها.

آن زمان کز بهر خوبی‌ها تقلا می‌کنی با تو می‌گویند:

— «خیر خود را، خود مخلل می‌کنی

زندگی را خود به دست خود، مکدر می‌کنی

دست بردار از تعارض، رام شو

همچو حیوانی زبان بسته، خر ارباب شو

ار بجنگی، راه تو هموار نیست

برده را راهی بجز تمکین با ارباب نیست!»

با همه اوصاف خوب می‌دانیم ما

کین همه اوراد و آن تفسیرها

ریشه در تزویر دارند و ریا

خیمه‌شب‌بازی فراوان بر منابر، بر سر بازارها

هستی مردم بقاپند این جماعت از پس مرداب‌ها

این روبهان، این مارها.

پس بیایید ای کارگرانِ این جهان

دست وحدت داد باید این زمان

تا به هم ریزیم این کهنه جهان

بر سر این واعظان و همه اربابان‌شان

تا بگیریم حق خود در این میان زین سفلگان، زین جانیان.

الف. بهرنگ

۶ مارس ۲۰۰۲

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *