کاروان

فواره‌ها رقصان و
کاروان درگذر است

هیچ بجا نمانده پشت سر، هیچ بجا نمانده،
تنها امید و
آتش و
دود
و بادی که در سفر است

خاطراتِ کهنسالِ خاک‌خورده
همه از خواب بیدار شده‌اند:
چشمان گریان تو
لب‌های همچون عسل‌ات
آه، آه،
کاروان به تندی در گذر است،
ای دورافتاده وادیِ من!
به مادر و پدرم بگو،
به معشوقِ چشم دوخته براه‌ام بگو:
دولت من نیز
روزی خواهد دمید
آخ
روزی
روزی خواهد دمید
روزی خواهد دمید
روزی خواهد دمید.




ترجمه: الف. بهرنگ
 
Karwan

 Fountains flowing
 The caravan is going
 Nothing is left behind
 Hope, fire and smoke
 And a traveling wind
 They woke up from sleep
 Ashy deep memories
 Your tearful eyes
 Your lips with honey
 The caravan is going fast
 My distant city
 Tell mom and dad
 Tell the lover who watches the way
 My future
 That day will come