همچو مجنون عاشق‌ام من، عاشق دریا

عاشق‌ام من، عاشق دریا
چون که همچون تو، ای نازنین‌ام، لطیف است دریا
و چون تو، شوریده است دریا
کوچ می‌کند و پیوسته در سفر
گاهی نیز چون تو، همسایه ماست دریا
گاهی نیز چون تو، پریشان است دریا
و گاهی نیز لبریز از سکوت
آه، عاشق‌ام من، عاشق دریا
  
عاشق‌ام من، عاشقِ سقفِ آبیِ‌ دنیا
چرا که همچون تو، بخشنده است آسمان
در سینه‌اش ستاره‌ها، در سینه‌اش سرور و صفا
عاشقی است تنها و تنهایی غریب‌ایم ما
چرا که او، چون تو، گاهی‌ست دور
گاهی هم نشسته کنارم، آه، چه پرشور
با چشمانی پرنفوذ از دور
آه، عاشق‌ام من، عاشق سقف آبی‌ دنیا
  
عاشق‌ام من، عاشق جاده، عاشق راه
چرا که در جاده، چرا که در راه به هم می‌رسیم ما
و چه خوش بودیم و گاه چه تیره‌بخت دریغا
و یاران‌مان، و جوانی‌مان
در جاده بود، در راه، که اشک‌هامان خنده بر لب زدند
در جاده بود، در راه، که شمع‌هامان به گریه نشستند
و ما ماندیم و جاده‌ای خالی از دوست اینجا
آه، عاشق‌ام من، عاشق جاده، عاشق راه
  
عاشق‌ام من،
عاشق دریا
عاشق سقف آبی‌ دنیا
عاشق این جاده و این راه
چرا که اینهاست معنی زیستن، معنی دنیا
و تو، ای نازنین من!
تویی آغاز و پایان‌ام
تویی آغاز و پایان زندگی، از دیروز دیروز تا فردای فرداها!



ترجمه: الف. بهرنگ
انا بعشق البحر
نجاة الصغيرة

انا بعشق البحر
زيك يا حبيبى حنون
وساعات زيك مجنون
ومهاجر ومسافر
وساعات زيك حيران
وساعات زيك زعلان
وساعات مليان بالصبر
انا بعشق البحر
 
انا بعشق السما
علشان زيك مسامحة
مزروعة نجوم وفرحة
وحبيبة وغريبة
عشان زيك بعيدة
وساعات زيك قريبة
بعيون متنغمة
انا بعشق السما
 
انا بعشق الطريق
لانه فيه لقانا
وفرحنا وشقانا
واصحابنا وشبابنا
وفيه ضحكة دموعنا
وفيه بكيت شموعنا
وضاع فيه الصديق
انا بعشق الطريق
 
انا بعشق البحر
وبعشق السما
وبعشق الطريق
لانهم حياة
وانت يا حبيبى
انت كل الحياة